دل را به غمت نیاز می بینم


دل را به غمت نیاز می بینم

کارت همه کبر و ناز می بینم
کارت همه کبر و ناز می بینم
وان جامه که دی وصل ما بودی
وان جامه که دی وصل ما بودی
اکنون نه بر آن طراز می بینم
اکنون نه بر آن طراز می بینم
صد گونه زیان همی پدید آید
صد گونه زیان همی پدید آید
سرمایهٔ دل چو باز می بینم
سرمایهٔ دل چو باز می بینم
آنرا که فلک همی کند نازش
آنرا که فلک همی کند نازش
او را به تو هم نیاز می بینم
او را به تو هم نیاز می بینم
هین چند که زلف گردهٔ تو
هین چند که زلف گردهٔ تو
بر دست غمت دراز می بینم
بر دست غمت دراز می بینم